در قسمت قبل گفتیم نامه ۵۳ نهجالبلاغه این طور شروع میشود که امیرالمؤمنین خودشان را بنده خدا میخوانند و به مالک اشتر چهار مأموریت اساسی و کلان بیان میکنند:
«بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ. هَذَا مَا أَمَرَ بِهِ عَبْدُ اللهِ عَلِیٌّ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ مَالِکَ بْنَ الْحَارِثِ الْأَشْتَرَ فِی عَهْدِهِ إِلَیْهِ حِینَ وَلَّاهُ مِصْرَ جِبَایَةَ خَرَاجِهَا وَ جِهَادَ عَدُوِّهَا وَ اسْتِصْلَاحَ أَهْلِهَا وَ عِمَارَةَ بِلَادِهَا؛ به نام خداوند بخشاینده مهربان. این فرمانى است از بنده خدا، على امیرالمؤمنین، به مالک بن الحارث الاشتر. در پیمانى که با او مىنهد، هنگامى که او را فرمانروایى مصر داد تا خراج آنجا را گرد آورد و با دشمنانش پیکار کند و کار مردمش را به صلاح آورد و شهرهایش را آباد سازد..»
اول، توجه به توان مالی و جمعآوری مالیات بود، دوم، اینکه فرمودند «جِهَادَ عَدُوِّهَا»، یک مأموریت کلان شما مبارزه با دشمنان مصر است. سوم، حضرت میفرمایند که به دنبال این باش که مردم مصر انسانهای صالحی باشند، انسانهای شایستهای باشند.
همچنان که در نماز ما میگوییم: «السَّلَامُ عَلَیْنَا وَ عَلَى عِبَادِ اللَّهِ الصَّالِحِین؛ سلام از جانب خداوند متعال عالم بر نمازگزاران و تمام بندگان خوب او» یعنی به مقوله فرهنگ و تربیت هم در کنار مسائل امنیتی، اقتصادی، عمران و آبادی باید توجه کرد.
بسیاری از این مقوله غافل هستند و فکر میکنند که اگر مسائل اقتصادی حل شود مسائل فرهنگی خودبهخود حل میشود. در صورتی که این موارد با یکدیگر گره خورده است.
مسائل فرهنگی و تربیتی روی مسائل اقتصادی اثر دارد، مسائل اقتصادی هم روی مسائل فرهنگی و تربیتی، نمیشود اینها را جدا دید. ما آدمهای فرهیختهای داریم که وضع مالی آنها خوب نیست و زندگی خود را با تربیت شدن درست مدیریت میکنند. بسیاری دیگر هستند که وضعیت مالی آنها خوب است، ولی وضع فرهنگی خوبی ندارند. پیداست که بحثهای تربیتی در مسائل اقتصادی اثر مهمی دارد.
السلام علیکم و رحمة الله و برکاته